1 باغبانی بنفشه می انبود گفتم ای گوژ پشت جامه کبود
2 این چه رسمیست در جهان که توراست پیر نا گشته بر شکستی زود
3 گفت پیران شکسته دهرند در جوانی شکسته باید بود
1 بار دگر زمانه مراد دلم بداد گردون ز کار بسته من بندها گشاد
2 هر چند یکدو روز ز گلزار مکرمت دورم فکند و بر سر آن خارها نهاد
1 بر من در سعادت و دولت کشاد باز گردون پس از مشقت و اندوه دیرباز
2 بگشاد دیده باز همای سعادتم ز آندم که چشم بسته همی دیدمش چو باز
1 ای بزیر سایه لطفت مدار آفتاب وی ز خط همچو ریحانت غبار آفتاب
2 چون صفای آبرویت سایه برگردون فکند آتش غیرت دمد از چشمه سار آفتاب