- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بس که هجر تو لاغر میان بکاست تنم قسم به جان تو کزین تهیست پیرهنم
2 مرا که پیش زبان دم نمیزند شمشیر بیا تو با دم شمشیر زن که دم نزنم
3 ز خویشتن به جهان هرکسی خبر دارد خلاف من که نباشد خبر ز خویشتنم
4 حدیث لعل تو تا بر زبان من جاریست زنند خلق شب و روز بوسه بر دهنم
5 اگر نظر بکنم بیتو بر شمایل غیر دو چشم خویش به انگشت خویشتن بکنم
6 اگرچه زار و ضعیفم ولی به قوت عشق به جز تو گر همه شیرست پنجه درفکنم
7 پس از هلاک تنم گر به دجله غرق کنند ز سوز آتش دل دود خیزد از کفنم
8 حدیث زلف بتان سر کنم چو قاآنی گمان برند خلایق که نافهٔ ختنم