ز دست خیل خیال تو خواب از جهان ملک خاتون غزل 476

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ز دست خیل خیال تو خواب نتوان کرد

1 ز دست خیل خیال تو خواب نتوان کرد به دولت شب وصلت شتاب نتوان کرد

2 تو آفتابی و برداشتی ز ما سایه اگرچه گل به سر آفتاب نتوان کرد

3 اگرچه آب حیات منی ولی دانم ز روی عقل که تکیه بر آب نتوان کرد

4 همه جفا به من خسته دل کنی ز چه رو به بنده بی سببی این خطاب نتوان کرد

5 دل حزین من ای جان که خانه ی غم تست به قول دشمن بدگو خراب نتوان کرد

6 بیا و چاره ی کارم ز وصل کن که دگر جگر بر آتش هجران کباب نتوان کرد

7 مپوش رو ز جهان خاصه در شب دیجور چرا که بر مه تابان نقاب نتوان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment