- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز راه عشقبازی این دل شیدا نمیگردد که هرگز از طریق خویشتن دریا نمیگردد
2 تواند آدمی شد اولیا، عارف شدن مشکل شود خون شیر در پستان ولی صهبا نمیگردد
3 به خوشچشمی کسی صاحبنظر کی میتواند شد که نرگس سرمهسا گردد ولی بینا نمیگردد
4 سراغ چشم لیلی از غزالان کردنی دارد که مجنون نیست آن دیوانه در صحرا نمیگردد
5 مبادا پای رنجیدن مکرر در میان آید گره چون بر گره افتاد دیگر وانمیگردد
6 سلامت را نمیخواهند رندان ملامت کش به کوی نیکنامی عشق بیپروا نمیگردد
7 زمان تندرستی و جوانی بیبدل باشد که این بیتالحزن چو شد خراب احیا نمیگردد
8 ز بازار دلم با خال آن رو زلف میداند که چون شب در میان آمد دگر سودا نمیگردد
9 سعیدا عندلیب باغ آن رعناست کز لطفش [گلی] مانند خارش در جهان پیدا نمیگردد