ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست
1
ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست
هزار شکر که دل در مقام صبر و رضاست
2
حریف بزم قلندر کسی تواند بود
که در طریق محبت ز جان و دل برخاست
3
میان مجلس مستان ز پا وسر بگذر
که آن مقام خراباتیان بی سر و پاست
4
مؤذنان حقیقت بلند میگویند
که: آستان خرابات عشق قبله ماست