ز دست مدعیان یک از حکیم نزاری قهستانی غزل 702

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش

1 ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش

2 به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش

3 بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال کز اندرون وجودم به سر برآمد جوش

4 قبا مکن چو گریبان غنچه پرده ی من که همچو بلبل مستم در آوری به خروش

5 غم تو هرچه درآیم که با تو برگویم شکیب می نهد انگشت بر لبم که خموش

6 چه باک اگر ز پسم مدعی جفا گوید منت به پیش برم چون غلام حلقه به گوش

7 بیا که عمر گرامی برفت یار عزیز مکن سعادت امشب مده ز دست چو دوش

8 بیار باده صافی که با تو در رمضان فرو برد به صفا صوفی مرقع پوش

9 نخست خود بخور آن گه به دوست کامی پر بده به دست نزاری و بر فلک زن دوش

عکس نوشته
کامنت
comment