- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز آتش بیداد که بالا گرفت شعله ی آن در دل خارا گرفت
2 زآنکه دل سنگ به حالم بسوخت آتش جور تو که در ما گرفت
3 زآنکه همه کار جهان بر خطاست کار جهان بین که چه یغما گرفت
4 سایه ی حق بود، چرا بی سبب سایه ی الطاف ز ما برگرفت
5 غم بشد و طوف جهان کرد و باز آمد و در جان جهان جا گرفت
6 خون دل خلق جهانی ز چشم بس بچکید و ره دریا گرفت
7 قصّه ی درد من و جور غمت چون بدهم شرح که هرجا گرفت