ز ابر بر رخ ماهم نقاب از جهان ملک خاتون غزل 670

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ز ابر بر رخ ماهم نقاب خوش نبود

1 ز ابر بر رخ ماهم نقاب خوش نبود ز دیده بر رخ جانم شراب خوش نبود

2 تو تا به چند جگر خوردنت بود عادت مخور که از جگر ما کباب خوش نبود

3 مپوش روی چو خورشید خویشتن به نقاب که با رخ چو خورت ماهتاب خوش نبود

4 رخت گلست و خوی عارض تو همچو گلاب به روی چون گل تو جز گلاب خوش نبود

5 لب تو شکّر شیرین جفا مگو بر من که تلخ گفتن ار آن لب جواب خوش نبود

6 طبیب درد منی نوش خواهم از لب تو به صبر کرده ملوث جواب خوش نبود

7 در آتشم ز غم رویت ای پری پیکر چنانچه در دهنم بی تو آب خوش نبود

8 به دیده گفتم خوابت حرام باد امشب که با خیال رخ دوست خواب خوش نبود

9 جهان ز آب روان می شود چنین معمور کنار آب چو باشد سراب خوش نبود

عکس نوشته
کامنت
comment