ز زنجیری که عشق انداخت از جویای تبریزی غزل 1037

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ای قمری

1 ز زنجیری که عشق انداخت بر پای من ای قمری فتاد آخر ترا هم حلقه‌ای بر گردن ای قمری

2 مگر سرو مرا دیدی که از جوش تپیدن‌ها زبال و پر ترا صد پاره شد پیراهن ای قمری

3 سراپا مد آهی می‌شود هر سرو این گلشن به طرز من دمی گر سر کند نالیدن ای قمری

4 ترا لاف تجرد کی رسد با ما که بر گردن گریبانی هنوزت مانده از پیراهن ای قمری

5 ز یاد سرو خود جویا گلستان در بغل دارد بود کنج قفس او را فضای گلشن ای قمری

عکس نوشته
کامنت
comment