ز چابک دستی دل، در کفم خارا از حزین لاهیجی غزل 500

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

ز چابک دستی دل، در کفم خارا زبون افتد

1 ز چابک دستی دل، در کفم خارا زبون افتد ز برق تیشهٔ من، آتشی در بیستون افتد

2 عنان برتافتم از کین گردون نالهٔ خود را نیالایم به خونش تیغ، چون دشمن زبون افتد

3 گره تا می توانی زد بزن ای چرخ بر کارم مبادا گوهر من در کف دنیای دون افتد

4 نفس در سینهٔ من دست و پا گم کرده می گردد چه باشد حال غواصی که در دریای خون افتد؟

5 حزین اندیشه در کار تو حیران است دانا را نمی بایست دل، دست و گریبان جنون افتد

عکس نوشته
کامنت
comment