ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه از سعیدا غزل 330

ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه می‌خواهد

1 ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه می‌خواهد نمی‌دانم چه‌ها آن آشنا بیگانه می‌خواهد

2 به استعداد دانش کی توان از خود سفر کردن که قطع این بیابان همت مردانه می‌خواهد

3 روم از خویش و سیر بوستان سازم که گل امشب ز بلبل ناله از من گریهٔ مستانه می‌خواهد

4 همان کج‌خلقی اهل جهان را دوست می‌دارم که سنگ‌اندازی طفلان دل دیوانه می‌خواهد

5 ندانم تخم امید که خواهد سبز شد آخر که من یک دانه، زاهد سبحهٔ صد دانه می‌خواهد

6 برو ناصح به بزم اهل دنیا گرم کن مجلس که گوش طالب خواب گران افسانه می‌خواهد

7 برای ریختن خون دل دیوانه را هردم سعیدا گه سبو گه جام گه پیمانه می‌خواهد

عکس نوشته
کامنت
comment