1 ز فیض رحمت حق دمبدم فزون گردد جمال هستی ما را فروغ رونق و رنگ
2 چو در برابر خورشید نور آیینه که لمحه لمحه به صیقل ازو زدایی زنگ
1 دلی که هر چه کند بر مراد یار کند نخست ترک مراد خود اختیارکند
2 گرچه ترک مراد خود اختیاری نیست که عاشق آنچه نماید به اضطرارکند
1 ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد جسم بیجان ترا از نو به تن جان میرسد
2 غصه را بدرود کنکاید مسرت این زمان درد را پیغام ده کاین لحظه درمان میرسد