-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس مانده ز دوری می زدم فریاد اما ناله پس مانده
2 سیاهی لاله را بر تن نه از بخت سیه باشد که از پیمانهٔ می در دلش داغ هوس مانده
3 نه خال است آن که می بینی تو بر رخسارهٔ نسرین که بر خوان نباتی ریزهٔ پای مگس مانده
4 مرا گل بر سر شوریده بی او با چه می ماند که گویی بلبلی بر آشیان یک مشت خس مانده
5 سعیدا سعی کن تا از تو هم چیزی نشان ماند که از بلبل فعان و ناله، از طوطی قفس مانده