1 ز من بشنو حدیث بخل خواجه که نتوان خوبتر زین وصف کردن
2 اگر روزی مصافی آیدش پیش نهد حالی به زخم تیغ گردن
3 نیندازد به دشمن تیر از بخل ولی توفیر داند تیغ خوردن
1 خبر گل بچمن می آرند مژده جان وی تن می آرند
2 نقش بندان ربیعی آبی با رخ کار چمن می آرند
1 خود ترا عادت دلداری نیست کار تو جز که دل آزاری نیست
2 چشم تو تا که چنین ریزد خون هیچ باکیش ز بیماری نیست
1 دوش با من نگار من آن کرد که بصد سال عذر نتوان کرد
2 زلف بر بند خود بدستم داد حلّ آن مشکلاتم آسان کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به