ز فیض باده شود پیکر ضعیف از جویای تبریزی غزل 781

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف

1 ز فیض باده شود پیکر ضعیف شگرف چنانکه ماه نو از آفتاب بندد طرف

2 چو بشکفد به می جلوهٔ تو غنچهٔ گل شراب رنگ بریزد برون ز تنگی ظرف

3 در این زمانه به جز شاهد و شراب، آخوند!‏ چه نحو عمر گرانمایه کس نماید صرف

4 سزد که جان به تن مرده چون مسیح دمد کسی به خوبی لعل لبش ندارد حرف

5 سفیدی بدن مهوشان کشمیری خنگ است به چشمم ز روشنایی برف

6 ز رفتنت دل پر اضطراب من در خون نهان شده است چو سیماب در دل شنجرف

7 رواج اهل سخن رفته از میان جویا وگرنه کس به سخندانیت ندارد حرف

عکس نوشته
کامنت
comment