ز گل با روی تو باشد از جهان ملک خاتون غزل 1007

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ز گل با روی تو باشد فراغم

1 ز گل با روی تو باشد فراغم چرا با روی تو باشد مرا غم

2 نبینم غیر رویت در جهان روی تویی در عالم ای چشم و چراغم

3 بسی داغ فراقت در دلم بود مجدّد کرده ای بر سینه داغم

4 مرا با روی و قدّت ای دلارام فراغت باشد از بستان و باغم

5 به وصلت بلبلی بودم ثناخوان کنون از داغ هجران همچو زاغم

6 اگرنه سرو قدّت دربر آید به دیده در نیاید باغ و راغم

7 نسیم صبح بوی زلفش آورد ز عنبر تازه شد باری دماغم

عکس نوشته
کامنت
comment