- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز کاوش مژه ى شوخ آتشین خویی به سینه هر گل داغی ست چشم آهویی
2 پیاله می کشم امشب به طاق ابرویی سبو کشان خرابات عشق را هویی
3 ز خون دیده دهم آب کوه و صحرا را به یاد لالهٔ رخسار آشنا رویی
4 به شام هجر مرا ذوق اشک و آه بس است چو شمع، شب نگذارم به خاک پهلویی
5 اجل به داد ز جان سیرگشتگان نرسید مگر بلند کند عشق دست و بازویی
6 به این خوشیم که فارغ ز ننگ سامان است سری که در غم عشق است وقفِ زانویی
7 از آن به تیرگی بخت خویش می نازم که نسبتی بودش با سواد گیسویی
8 ز هوش برد جهان را فسانهٔ تو حزین شبت دراز به سودای زلف جادویی