ز مستی گر رسد دستم به لب‌های نمک سودش از جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی

ز مستی گر رسد دستم به لب‌های نمک سودش

1 ز مستی گر رسد دستم به لب‌های نمک سودش شود یاقوت دست افشار لعل خنده‌آلودش

2 مروت نیست با طبعم گهی از ناز می‌گوید چه می‌کردم اگر انصاف هم یارب نمی‌بودش

3 نگاه گرمی امشب آتشی افروخت در دل‌ها که چشم مهر و مه روشن بود از سرمهٔ دودش

4 به امید مروت صبر بر بیداد او کردم ندانستم جفا و جور جویا خواهد افزودش

عکس نوشته
کامنت
comment