ز گریه گشت مرا دیده ی خراب از سلیم تهرانی غزل 467

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

ز گریه گشت مرا دیده ی خراب سفید

1 ز گریه گشت مرا دیده ی خراب سفید به رنگ گل که شود در میان آب سفید

2 برابری به مه من نمی کند هرگز چنین خوش است ادب، روی آفتاب سفید!

3 صفای سوختگی بین و فیض آتش عشق که چون نمک شده خاکستر کباب سفید

4 ز تاب آتش می بس که چهره اش افروخت به پیش او نتواند شدن نقاب سفید

5 ز بس که بی تو سیه دید روزگار مرا ز گریه شد مژه در چشم آفتاب سفید

6 کنند اهل محبت ز فیض عشق سلیم کتان خویش به صابون ماهتاب سفید

عکس نوشته
کامنت
comment