- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز پیش از آنکه برتابی عنانت دلم همراه شد با کاروانت
2 همی سوزد در آتش از غم آن که باد سرد یابد گلستانت
3 ز بیم آنکه در ره رنج یابد مسلسل مشک و رنگین ارغوانت
4 ز گرد شاهراه آید گزندت ز تاب آفتاب آید زیانت
5 ز زین آزرده گردد کوه سیمت هم از بار کمر نازک میانت
6 مران یکران سبک چندانکه در راه شود یکران دوران زیر دورانت
7 بدارش یکزمان تا چون دل خویش بگیرم تنگ در بر یکزمانت
8 بمالم چهره بر پای و رکابت ببارم اشک بر دست و عنانت
9 بنالم با نوای رود سازت بگریم بر سرود پاسبانت
10 نشانی راست ده زان مقصد و جای به راه آورد و با دیر مغانت
11 نجیب دامغانی را چو بینی در این دو موضع و داند زبانت
12 بگوی او را ز راه مهربانی عفاالله زان دل نامهربانت