- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گداخت سیم وش آن شوخ سیمبر ما را به پیچ و تاب درآورد آن کمر ما را
2 چو جام، گردش آن چشم پرخمار امروز ز حادثات جهان کرد بی خبر ما را
3 چو گردباد به خود ای نفس، چه می پیچی؟ چو آب برد لب خشک و چشم تر ما را
4 چه طالع است که هر گاه چون نگاه به غیر فکند تا نظر، افکند از نظر ما را
5 کمال بی هنری انتهای بی عیبی است که خلق، عیب نسازند جز هنر ما را
6 علاج غفلت ما را که می تواند کرد که مونس رگ خواب است نیشتر ما را
7 چه غوطه ها که به یک قطره خون دل نزدیم که تا گمان نکند غیر، بی جگر ما را
8 حرارت دل بی تاب و آتش شوقش فکنده است چو خورشید در به در ما را
9 ز خط و خال گناه است حسن روی ثواب که نفع نیست ز سودای بی ضرر ما را
10 چه زندگی است سعیدا که از نظر چون عمر گذشت یار و نیاورد در نظر ما را