-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 از پی اسرار خود، کم با کسی پرخاش کن راز پنهانی که داری همچو گل خود فاش کن
2 در گره تا چند داری همچو گوهر آب را پنجهٔ مژگانی از دریادلی دُرپاش کن
3 زشت اگر گفتم ترا، از من چرا رنجیدهای صورت خود را ببین و جنگ با نقاش کن
4 زاهد آمد، ساقی از آن می که ما دانیم و تو جرعهای در ساغرش ریز و چو ما رسواش کن
5 هیچ کس چون دشمن از حال کسی آگاه نیست جستجوی آفتاب ای ذره از خفاش کن
6 در دیار هند ازو دیدی چهها دیدی سلیم نفس خود را سوی کابل بر، به سگ سوداش کن