1 از نام تو کعبه را چسان نبود ننگ در کعبه تو و دل بکلیسای فرنگ
2 بیرون و درون تو بود چندان رنگ یا رومی روم باش یا زنگی زنگ
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 سازوبرگ طرب از ساغر و مینا نشود شاهدی تا نبود عیش مهیا نشود
2 بیتو از سیل سرشکی که به مژگان دارم نیست در عهد من آنشهر که صحرا نشود
1 تو را فلک بمن ایماه مهربان نگذاشت چراغ کلبه من بودی آسمان نگذاشت
2 چه از بهار خود آن شاخ گل بگلشن دید که شد خزان و بر آن مرغی آشیان نگذاشت
1 از جسم بکوی یار جان رفت مرغی ز قفس به آشیان رفت
2 از رفتن همرهان صد افسوس تنها ماندیم و کاروان رفت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به