- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از لب لعل توام، کار به کام است، امشب دولتم بنده و اقبالم، غلام است، امشب
2 آسمان گو بنشان، مشعله ماه تمام که زمین را مه روی تو، تمام است، امشب
3 باده در دین من امروز، حلال است، حلال خواب، در چشم من ای بخت، حرام است، امشب
4 برو ای قافله صبح! مزن دم کانجا آفتابی است که در پرده شام است، امشب
5 شمع بین، سوخته آتش و او مرده شمع گوییا عاشق ازین هردو، کدام است امشب
6 اثر عکس لب توست، درون می ناب که صفایی عجب، اندر دل جام است، امشب
7 من هوای حرم کعبه ندارم، که مرا عرفات سر کوی تو مقام است، امشب
8 حاشدت را که چو عودست بر آتش، سلمان گو همی سوز، که سودای تو خام است امشب