-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از چشم خویش باشد، باغ و بهار درویش صد رنگ گل برآرد، اشک از کنار درویش
2 گر سیل فتنه گیرد، روی زمین سراسر از جای خود نجنبد، کوه وقار درویش
3 مهر، آیت جمالش، کین جلوه جلالش هستند چرخ و انجم در اختیار درویش
4 ای منکر طریقت، بر جان خود ببخشای تیغ برهنه باشد، جسم فگار درویش
5 گر باد فتنه عالم، بر یکدگر برآرد حاشا شود پریشان، مشت غبار درویش
6 هم عاشق است و معشوق،هم شاهد است و مشهود عقل آگهی ندارد، ازکار و بار درویش
7 جان حزین مسکین، از فقر زندگی یافت آب حیات باشد، در جویبار درویش