1 از آرزوی خیال تو روز دراز در بند شبم با دل پر درد و نیاز
2 وز بیخوابی همه شب ای شمع طراز میگویم کی بود که روز آید باز
1 رایت حسن تو از مه برگذشت با من این جور تو از حد درگذشت
2 آتش هجر توام خوش خوش بسوخت آب اندوه توام از سر گذشت
1 دست در وصل یار مینرسد جز غمم زان نگار مینرسد
2 عشق را گرچه آستانه بسیست هیچ در انتظار مینرسد
1 از وصل تو آتش جگر خیزد وز هجر تو نالهٔ سحر خیزد
2 سرگشتهٔ عالم هوای تو هر روز ز عالم دگر خیزد