از تو خوبی طمع مهر و از عمادالدین نسیمی غزل 85

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

از تو خوبی طمع مهر و وفا نتوان کرد

1 از تو خوبی طمع مهر و وفا نتوان کرد گله با وصل گل از خار جفا نتوان کرد

2 کرده ام قیمت یک موی تو را هر دو جهان گرچه او را به چنان تحفه بها نتوان کرد

3 عمر چون باد هوا می گذرد حاضر باش کاعتماد این همه بر باد هوا نتوان کرد

4 عاشقان را به جفا خواه بکش خواه ببخش حاکمی، هرچه کنی چون و چرا نتوان کرد

5 مکن آهنگ جدایی که به شمشیر اجل شهرگ جان مرا از تو جدا نتوان کرد

6 غره وعده فردا شده، امروز ببین که بدان نسیه چنین نقد رها نتوان کرد

7 بر تن عارف اگر خرقه نباشد سهل است هست آن زهد که در زیر قبا نتوان کرد

8 بر سر دیده کنم جای خیالت زانرو که نظرگاه خیالت همه جا نتوان کرد

9 هر طبیبی که شد از درد نسیمی آگاه گفت با درد به سر بر، که دوا نتوان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment