1 از تو چشمم چو غطت کی طرف مه باشد با خیال تو کرا در دل من ره باشد
2 پیش رخسار تو افزون تر ازین آه کشم بیشتر ناله مرغان به سحرگه باشد
3 طره از نار مده تاب که آن زلف دراز شب عمرست و نخواهیم که کوته باشد
4 کس ندانست که آن نقل دهان روزی کیست رزق در پرده نیست که آگه باشد
5 قد و رفتار گر اینست زهی گستاخی که بجز سایه تو کس به تو همره باشد
6 استخوانم ز په واقعه شطرنج کنید تا نهم رخ به بساطی که چنین شه باشد
7 گر به بینی دهن ننگ وقد بار کمال بوسه ده خواه و بگز صفر و الف ده باشد
دیدگاهها **