- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای از تو هزار فتنه بر پای بنشین و قبای بسته بگشای
2 از آینه دل سیاهم زنگی که ز هجر تست بزدای
3 تا سبزه دمید بر گل تر تا برگ بنفشه شد سمن سای
4 چون از لب تو سخن سرایم طوطی نبود چو من شکر خای
5 ای دل چو هوای دلبرت هست زین پس بر ما عفاف منمای
6 زیرا که بر خرد محال است مستوری و عاشقی بیکجای
7 با عشق مزن دم صبوری خورشید فلک بگل میندای
8 چون ابن یمین ز خود برون آی بر تارک نام و ننگ نه پای