از بردن بار جفا باشد وفا از اسیری لاهیجی غزل 295

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

از بردن بار جفا باشد وفا ما را غرض

1 از بردن بار جفا باشد وفا ما را غرض زین بیوفایی دوست را باشد جفای ما غرض

2 داغ دلم را در غمش مرهم نباشد سودمند زین درد بی درمان ما آخر بود او را غرض

3 توشاد و من از دست غم چون مرغ بسمل میطپم زین شادمانی در غمم باشد ترا جانا غرض

4 دانست کاندر دین عشق نبود گنه عاشق کشی حقا نباشد جز عمل از دانش دانا غرض

5 روئی که عشاق جهان در آتش شوق ویند پنهان چه داری گفتمش،گفتا شود پیدا غرض

6 گفتا چو جویی وصل من،برگو چه هرجایی شدی گفتم ازآن کز وصل تو شد حاصلم هرجا غرض

7 از دیده ما را وایه جز دیدن روی تو نیست بی شک اسیری دیدنست از دیده بینا غرض

عکس نوشته
کامنت
comment