از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفاست از سعیدا غزل 91

از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفاست

1 از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفاست عقل تا در خانهٔ ما پیشوا و کدخداست

2 بی فنا کی دیدهٔ باطن شود بینا به حق نیستی گردی است کان در چشم هستی توتیاست

3 هر که در چشم خلایق شد سبک در راه عشق جذبهٔ مطلوب با او همچو کاه و کهرباست

4 خسته ما به ز قند و گل نگردد ای طبیب زان شکر لب، حرف تلخی یاد اگر داری دواست

5 برنمی گردد کسی محروم از این در تا ابد صاحب این خانه با بیگانگان هم آشناست

6 گفت دل گر عاشقی محنت سرا را در بکوب گفتمش طاقت ندارم گفت عشقت پس هواست

7 شکرها دارد سعیدا از خدا در کارها گرچه افتاده است دستش نارسا، طبعش رساست

عکس نوشته
کامنت
comment