1 از لاله و گل به رنگ و بوتر می بال از هر چه نمو کند نکوتر می بال
2 چشم گریانم آبیار است ترا ای داغ ازین شکفته روتر می بال
1 تو و بدمستی و رندی و میْآشامیها من و خون خوردن و رسوایی و ناکامیها
2 صبح نوروز خرام است، مبارک باشد بر تنت جامهٔ چسپان خوشاندامیها
1 ز دست درد مجنونمشربان را در بیابانها به دامن میرسد مانند گل چاک گریبانها
2 مبادا خار خواهش دامن دل را به چنگ آرد در این گلشن به رنگ غنچه جمع آرید دامانها