1 از عالم اگر عمل نیاید باری عبرت گیرند خلق ازو بسیاری
2 در سینه بی عمل، بود گوهر علم چون آینه گرفته در دیواری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بازآی که سینهام کباب است بی روی تو حال دل خراب است
2 دلگرمی من ز دیدن توست این آینه رو بر آفتاب است
1 از غم نمیخورد دل اهل جنون شکست در حیرتم که خاطرم از غصه چون شکست
2 تا حرف ناامیدی مجنون شنیدهام دارد دلم ز طره لیلی فزون شکست
1 هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست در جگر صد ناوک غیرت مرا افزون نشست
2 شب خیال قامتت از دیده تر میگذشت تا به گردن همچو شاخ ارغوان در خون نشست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به