1 از باده بروی شیخ رنگ آوردن اسلام ز جانب فرنگ آوردن
2 ناقوس به کعبه در درنگ آوردن بتوان نتوان ترا بچنگ آوردن
1 یا رب ز کرم دری برویم بگشا راهی که درو نجات باشد بنما
2 مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم جز یاد تو هر چه هست بر از دل ما
1 گریم زغم تو زار و گویی زرقست چون زرق بود که دیده در خون غرقست
2 تو پنداری که هر دلی چون دل تست نینی صنما میان دلها فرقست
1 آلودهٔ دنیا جگرش ریش ترست آسودهترست هر که درویش ترست
2 هر خر که برو زنگی و زنجیری هست چون به نگری بار برو بیش ترست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما