- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از حجاب نفس ظلمانی برآی تا شوی شایسته قرب خدای
2 آفتاب از آسمان پیدا نمود چشم نابینا نمی بیند چه سود
3 ای که چشمت را به معنی نور نیست نزد حق شو حق ز بنده دورنیست
4 ای بما از ما بما نزدیکتر داند آنکس کو ز خود دارد خبر
5 تا ز قرب و بعد برناری نفس زانکه این علت همه خار است و بس
6 این همه مغز است اینجا پوست نی دوست را پروای نام دوست نی
7 نور حق پیداست لکن جیب تست دیده حق بین بباید از نخست
8 قرب حق دوری تست از بود خویش بی زیان خود نیابی سود خویش