1 از ذوق صدای پایت، ای رهزن هوش وز بهر نظارهٔ تو ای مایهٔ نوش
2 چون منتظران به هر زمانی صد بار جان بر در چشم آید و دل بر در گوش
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اشف قلبی، ایها الساقی الرحیم بالتی یحیی بها العظم الرمیم
2 زوج الصهباء بالماء الزلال واجعلن عقلی لها مهرا حلال
1 او را که دل از عشق مشوش باشد هر قصه که گوید همه دلکش باشد
2 تو قصهٔ عاشقان، همی کم شنوی بشنو، بشنو که قصهشان خوش باشد
1 تازه گردید از نسیم صبحگاهی، جان من شب، مگر بودش گذر بر منزل جانان من
2 بس که شد گل گل تنم از داغهای آتشین میکند کار سمندر، بلبل بستان من
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به