1 از ذوق صدای پایت، ای رهزن هوش وز بهر نظارهٔ تو ای مایهٔ نوش
2 چون منتظران به هر زمانی صد بار جان بر در چشم آید و دل بر در گوش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 یکی دیوانهای را گفت: بشمار برای من، همه دیوانگان را
2 جوابش داد: کاین کاریست مشکل شمارم، خواهی ار فرزانگان را
1 یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمیکند تا هرچه غیر اوست، به یک سو نمیکند
2 روشن نمیشود ز رمد، چشم سالکی تا از غبار میکده، دارو نمیکند
1 از بس که زدم به شیشهٔ تقوی سنگ وز بس که به معصیت فرو بردم چنگ
2 اهل اسلام از مسلمانی من صد ننگ کشیدند ز کفار فرنگ
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **