از تنگهای شکر ناب آن دهن به است از جامی غزل 59

از تنگهای شکر ناب آن دهن به است

1 از تنگهای شکر ناب آن دهن به است وز میوه های باغ بهشت آن ذقن به است

2 از تن قبا بکش که حجابیست بس کثیف اندام نازکت به ته پیرهن به است

3 گفتی که شاد زی که نمردی ز هجر من در راه عشق مردن ازین زیستن به است

4 دارم هوای کوی تو هرجا که می روم پیش غریب از همه عالم وطن به است

5 از بهر یوسفی چو زلیخا به کوی عشق مردی که جان نباخت ازان مرد زن به است

6 جامی ز بود خود بگذر در صف سگانش خلوت در انجمن سفر اندر وطن به است

عکس نوشته
کامنت
comment