1 از غم هرکسی این سوخته تن می لرزد تیشه بر کوه زنی، خانه ی من می لرزد
2 دلم از ناله ی مرغان چمن می لرزد هرکه فریاد کند، پیکر من می لرزد
3 نفس باد خزان در تو اثر کرده مگر؟ سخت آواز تو ای مرغ چمن می لرزد
4 جوهر جرأت هر دل ز زبان معلوم است دلو در چاه چو خالی ست، رسن می لرزد
5 بس که رسوایی ام آورده قیامت به سرش چون بری نام مرا، خاک وطن می لرزد
6 جنبش لاله و گل نیست ز تأثیر صبا که ز رشک رخت اعضای چمن می لرزد
7 جامه چون عاریت است آگه ازو باید بود جان بیچاره ازان بر سر تن می لرزد
8 پیش او کشته شدن را سببی نیست سلیم دل چو سیماب ازان در بر من می لرزد