از وصل روی جانان امشب از آشفتهٔ شیرازی غزل 1190

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

از وصل روی جانان امشب چو کامکاری

1 از وصل روی جانان امشب چو کامکاری شکوه زبخت حیف است گر بر زبان برآری

2 شربت بود چو گیری از دست دوست حنظل عزت شمر چو بینی در عشق یار خواری

3 بلبل بموسم گل افغان و ناله ات چیست در روز وصل بیجاست غوغا و بیقراری

4 روی تو خوانده ام گل زلف کج تو سنبل سنبل بگل نماید گر زآنکه مشکباری

5 ای ابر نوبهاری دریا در آستینی بر کشت تشنه کامان شاید که رحمت آری

6 جز میکده که آنجا ما را امیدگاهست نشنیده ام زخاکی بوی امیدواری

7 گر دیگران به اعمال در حشر سربلندند من سر بزیر آنجا از بار شرمساری

8 ساقی به برتو هوشم زآن عقل سوز باده تا برکشیم خطی بر رسم هوشیاری

9 نبود مرا زر و زور تاره برم بکویش بر خاکیان حیدر رو مینهم بزاری

10 از درگه علی رو ای همرهان متابید کاشفته تاجور شد اینجا به خاکساری

عکس نوشته
کامنت
comment