1 از مردم صدرنگ سیه پوشی به وز خلق فرومایه فراموشی به
2 از صحبت ناتمام بی خاصیتان کنجی و فراغتی و خاموشی به
1 پی در گاوست و گاو در کهسارست ماهی سریشمین بدریا بارست
2 بز در کمرست و توز در بلغارست زه کردن این کمان بسی دشوارست
1 در رفع حجب کوش نه در جمع کتب کز جمع کتب نمیشود رفع حجب
2 در طی کتب بود کجا نشهٔ حب طی کن همه را بگو الی الله اتب
1 گفتم صنما لاله رخا دلدارا در خواب نمای چهره باری یارا
2 گفتا که روی به خواب بی ما وانگه خواهی که دگر به خواب بینی ما را
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به