- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از پی صید دگر، تا بجهاندی سمند ذوق رهایی نیافت، آهوی سر درکمند
2 در ره عشق ای بلا، مهلت گامی بس است جان سلامت روی، باد فدای گزند
3 رو که ستم می کند، بر من آرام دوست دل که فراغش مباد، سینه که بر ما درند
4 مانده طبیب اجل، عاجز و حیرت زده همنفس ساده لوح، گو که بسوزد سپند
5 دوش که طاعتکده، مجمع بیگانه بود رخصت جامی نداد، محتسب بالوند
6 تا دلم از جام قرب، یافته کیفیتی ننگ خمار منست، نشأء عشق بلند
7 تا به حریم وصال، هم نفس عرفی است خون لبم می چکد، عاقبت از زهرخند