از پی صید دگر، تا بجهاندی از عرفی شیرازی غزل 294

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

از پی صید دگر، تا بجهاندی سمند

1 از پی صید دگر، تا بجهاندی سمند ذوق رهایی نیافت، آهوی سر درکمند

2 در ره عشق ای بلا، مهلت گامی بس است جان سلامت روی، باد فدای گزند

3 رو که ستم می کند، بر من آرام دوست دل که فراغش مباد، سینه که بر ما درند

4 مانده طبیب اجل، عاجز و حیرت زده همنفس ساده لوح، گو که بسوزد سپند

5 دوش که طاعتکده، مجمع بیگانه بود رخصت جامی نداد، محتسب بالوند

6 تا دلم از جام قرب، یافته کیفیتی ننگ خمار منست، نشأء عشق بلند

7 تا به حریم وصال، هم نفس عرفی است خون لبم می چکد، عاقبت از زهرخند

عکس نوشته
کامنت
comment