- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از نسیم صبحگاهی کرده در بر پیرهن برنتابد یوسف بوی ترا هر پیرهن
2 بیکسی اهل جهان را پرده پوش عیبهاست در بر از گرد یتیمی کرده گوهر پیرهن
3 از لباس فقر کی نفعی شرارت پیشه راست گر زخاکستر بپوشد همچو اخگر پیرهن
4 از طراوت بسکه شادابی چو مینا باده را می دهد جسم ترا اندام خود هر پیرهن
5 از لطافت در نیاید در نظر اندام یار می نماید همچو بو در گل تنش در پیرهن