1 از مروحه ای که شاه، احسانم کرد انگشت نما میان خوبانم کرد
2 در شهر حلب باد به فرمانم کرد یوسف ز اعجاز خود سلیمانم کرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 لب وانشد به ذکر، ز بیم ریا مرا بر سینه بسته دست طلب در دعا مرا
2 تا همچو موج، نقش خودی را زدم بر آب در سینه داده همچو گهر بحر، جا مرا
1 باعث آمدن روح به ابدان، عشق است سبب معرفت حضرت انسان عشق است
2 آفتاب از نفس صبح محبت شد گرم مرشد و پیشرو صاف ضمیران عشق است
1 رفتار محال است ز کوی تو کسی را نبود گذر از یک سر موی تو کسی را
2 از عکس تو عکسی است در آیینهٔ اوهام ور نه خبری نیست ز روی تو کسی را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به