- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از حرف سست توبه، لب را گزید باید گر لب نمی کشد می، حسرت کشید باید
2 در عشق ناخوش و خوش شوریدگان بدانند مطرب دم رسایی در نی دمید باید
3 شاید دهد دلش را با دوست آشنایی در خانقاه صوفی، یک خم نبید باید
4 آشفته روزگارم، جایی قرار من نیست بزمی که با حریفان، گفت و شنید باید
5 با آفتاب می زد، از یک پیاله شبنم گر ذوق وصل داری، از خود برید باید
6 زلف سیه برافشان، شب را به مشک تر گیر طرف نقاب بگشا،گر صبح عید باید
7 عشرت به کام خواهی، آیینه را به برگیر عیش مدام خواهی، لب را مکید باید
8 این آن غزل که گفته پیش از حزین سنایی این طرز گفتگو را از وی شنید باید