مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی
مجیرالدین بیلقانی

از عشوه از مجیرالدین بیلقانی دیوان اشعار 17

دیوان اشعار 17 ام از 504 شکوائیه

از عشوه روزگار فریاد

1 از عشوه روزگار فریاد کو خود ز وفا نمی کند یاد

2 آباد بر آن کسی که او هست از بندگی زمانه آزاد

3 بر عمر مساز تکیه چون هست این طارم عمر سست بنیاد

4 گویی که زمانه بر دل خلق از راحت و رنج داد و بیداد

5 هر در که گشاده بود در بست هر راه که بسته بود بگشاد

6 در عرصه چار طاق خاکی یابی همه چیز جز دلی شاد

7 غم های زمانه نیست گویی الا ز برای آدمی زاد

8 یاران قدیم ما که بودند دمساز و لطیف و خوشدل و راد

9 گه بوده حریف جام باده گه گشته رفیق تیغ پولاد

10 هم محرم وصل های شیرین هم مونس غصه های فرهاد

11 رفتند چنانکه در جهان کس زایشان نکند به سالها یاد

12 با هم نفسان خوش است عشرت با دجله نکوترست بغداد

13 هر واقعه کو فتاد ما را زین واقعه صعب تر نیفتاد

14 بدتر ز فراق دوستان چیست؟ کس فرقت دوستان مبیناد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر از عشوه روزگار فریاد

شاعر شعر از عشوه روزگار فریاد چه کسی است ؟

شاعر شعر از عشوه روزگار فریاد مجیرالدین بیلقانی می باشد.

شعر از عشوه روزگار فریاد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر از عشوه روزگار فریاد چیست ؟

قالب شعر از عشوه روزگار فریاد دیوان اشعار است

مضمون اصلی شعر از عشوه روزگار فریاد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر