از نور یار چون نفسم خانه از عرفی شیرازی غزل 84

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

از نور یار چون نفسم خانه روشن است

1 از نور یار چون نفسم خانه روشن است بیرون برید شمع که کاشانه روشن است

2 نازم به فیض عشق که در خانقاه و دیر چشم و چراغ شمع به پروانه روشن است

3 از حسن دوست دم به دم اسرار گفتن است هر چند قدر گوهر یکدانه روشن است

4 صد شمع سوختم که خرد پیش بر دمد پنداشتم که دیده ی فرزانه روشن است

5 ای شیخ شهر تیره دلان را چراغ باش دل های ما ز گریه ی مستانه روشن است

6 محرم چه آگه از الم بی نصیبی است داغی است این که بر دل دیوانه روشن است

7 گفتی ز عشق غیب دلت روشن است، ولی آتش به خان و مان زده و خانه روشن است

8 عرفی خطای ما و تو محتاج عذر نیست عذر خطای مردم دیوانه روشن است

عکس نوشته
کامنت
comment