از پس عمری که بگشود آن جفا از صامت بروجردی غزل 6

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

از پس عمری که بگشود آن جفا جو دیده را

1 از پس عمری که بگشود آن جفا جو دیده را روی ما بیدار کرد آن فتنه خوابیده را

2 نرم کن یا رب دلش را کز جدایی بگذارد جز دعا نتوان نمودن دلبر رنجیده را

3 شیوه بلبل بود فریاد از روز نخست شیون آموزی چه حاجت شخص ما تمدیده را

4 خونخور و خاموش همچون غنچه سر بسته باش همچون گل منما به کس این نامه پیچیده را

5 همچو شمع از سر بریدن شعله‌ام افزون شود گر چه یارای سخن نبود سر ببریده را

6 دیدی ای دل عاقبت بر من چسان بیگانه کرد جور آن برگشته مژگان بخت برگردیده را

7 ای که منع (صامت) از افغان نمودی کس نکرد منع دست و پا زدن صید به خون غلطیده را

عکس نوشته
کامنت
comment