1 از فقد شعیرم اسب و استر همه مرد ور هست زری به شعر بایست شمرد
2 وین بار گران که بستم این جان از شعر احمال سفر به دوش خود باید برد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 جلایر سینه پر سوز دارد وطن در تکیه نوروز دارد
2 کند هر روز و شب یک اشرفی صرف سوای قیمت فرش و مس و ظرف
1 شعری که ز طبع فاضل عهد بود نه شعر بود که شکر و شهد بود
2 ماند مریم به فکر بکرش اما، عیسی اگرش عرش برین مهد بود
1 این طارم فرخنده که پیداست زبیدا بالاتر و والاتر از این گنبد خضرا
2 گر خود زمی است از چه فلک دارد در زیر ور خود فلک است از چه زمین دارد بالا؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **