1 از دیر و کعبه تا به دو جانب دو خانه ماند چون قبضه ی کمان دل ما در میانه ماند
2 خرمن ز خوشه، رفته ی جاروب برق شد در خواب چشم مور ز غفلت چو دانه ماند
3 تاراج هرچه داشت، نمودیم و می خوریم افسوس حلقه ای که به گوش زمانه ماند
4 نقصانی از رمیدن مرغان نشد ترا همچون گره به حلقه ی دام تو دانه ماند
5 رفتم ازین خرابه و از ضعف سایه ام همچون نشان دود به دیوار خانه ماند
6 در راه دین چه کار برآید ز منعمان دستی که مور داشت در آغوش دانه ماند
7 عیشی سلیم قسمت ما نیست در جهان دردسری به ما ز شراب شبانه ماند