- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از دولت دیدار تو دل را غم جان نیست جان را ز غم عشق تو پروای جهان نیست
2 در کوی تو گمشد پی عشاق بیک بار آن جا که تویی از دو جهان نام و نشان نیست
3 زهاد، مگویید که: ما از همه بهتر گر زانکه کم آیید کمالی به از آن نیست
4 صوفی، که کشد باده صافی بصبوحی مستست ولی در صف ما درد کشان نیست
5 در چارسوی عقل غم سود و زیانست در حلقه عشاق بجز امن و امان نیست
6 بستان حق را ز جهان، خواجه فلانی زان پیش که آوازه برآید که: فلان نیست
7 گفتم: سرمن خاک رهت، گفت که: هیهات قاسم، سر خود گیر که ما را سر آن نیست